این بارگاه شاه جهان پور حیدر است نامش محمد است و ملقب به حیدر است
این گل که هست خاک مدارش نقاب روی نور دو چشم شیر خدا و پیمبر است
این ماه خفته در کفن خاک، منخسف با زینبین و با حسنین او برادر است
آه این شهید حضرت عباس را اخاست بر دوستان چو مهر و به دشمن چو آذر است
بابش بود علی ولی دست کردگار لیلای نهشلیه به او نیک مادر است
آمد برای یاری دین اندر این زمین این غنچه کز سموم ستم زار و پرپر است
از خون یاوران همین سید جلیل خاک زمین پاک شهیدان معطر است
آنجاست قتلگاه سواران کوی دوست قربانگه و منای شهیدان اطهر است
در حلقه محاصره شامیان دون گشتند کشته آنکه ورا یار و یاور است
تنها چو ماند و یاور دیگر برش نماند در جنگل مدار روان شد که سنگر است
چون یافتند آن ثمر باغ مرتضی گفتند هان امان مدهیدش غضنفر است
از تیشه ی ستیزه شکستند قامتش نخلی که پروریده ساقی کوثر است
لعن خدا بر آنکه فکندش به خاک و خون و آن یوسف دمشقی ملعون ابتر است
دستش بریده باد که ببرید شاخه ای کز خاندان شافع صحرای محشر است
بگذشت سالها و کسی یاد او نکرد این سیدی که کشته قوم ستمگر است
تا دید شیخ احمد قزوینی اش به خواب آمد بجست و یافت که این نسل صفدر است
پس ماتمی بکرد و بنا کرد بقعه ای بر سروری که سایه خورشید انور است
شد تربتش نگین درخشان این دیار در خطه کیار درخشنده گوهر است
آبادی مدار و بر و بوم دستگرد از فیض فضل و جود گل باغ حیدر است
ناصح کند غبار درت توتیای چشم ای سیدی که تربت تو مشک و انبر است
شاعر : ابراهیم ایزدی دستگردی